بر اساس نظریه ی گلاسر، اتفاقاتی که در زندگی ما رخ می دهند نتیجه انتخاب های درست یا نادرست ما هستند و هرکسی مسئول انتخاب هایی است که می کند.
این روزها همه یک جور دیگر به او نگاه می کنند، یکی سرزنشش می کند، یکی سعی دارد دلداری اش دهد، دیگری آینده تلخی را برایش متصور می شود و حتی یک نفر خیلی تلاش می کند تا هر چه سریع تر برای او همسری انتخاب کند. اما با این حال واکنش اطرافیان تنها احساس سردرگمی، خشم و افسردگی او را در این روزهای سخت و حساس بیشتر کرده است. او حتی مجبور است هرکسی را که می بیند از دوست و اقوام نزدیک گرفته تا همکلاسی و همسایه قدیمی، حداقل نیم ساعت وقت بگذارد و برای آن ها دلیل طلاق و جدایی اش را توضیح دهد.
بهترین شیوه رفتار با افراد طلاق گرفته چیست؟
طلاق به هر شکل و علتی، تاثیر مخربی در روحیه افراد می گذارد. با توجه به احساس سردرگمی و خشم که بعد از جدایی به سراغ فرد می آید می توان گفت که در این مقطع بیشتر تصمیم گیری های فرد، احساسی است و ممکن است پیامدهای ناخوشایندی برای او داشته باشد.
آن چه باعث می شود این چرخه ناکارآمد (احساسات ناخوشایند و تصمیم گیری های احساسی) تداوم یابد نوع برخورد افراد و نزدیکان آن ها با موضوع جدایی و طلاق است.
معمولا افرادی که از همسرشان جدا می شوند حاضر به پذیرش حقیقت ومسئولیت پذیری در قبال آن نیستند. باید توجه کرد که انداختن مسئولیت به گردن دیگری باعث فاصله گرفتن از واقعیت و آگاه نشدن از نقاط ضعف خویش می شود. این افراد باید با این واقعیت مواجه شوند که طلاق آنها نتیجه انتخاب نادرست خودشان بوده و هرکسی مسئول انتخاب هایی است که می کند. اما برای این که افراد بتوانند راحت تر این مسئولیت را بپذیرند این راهکارها را پیشنهاد می کنیم:
با موضوع طلاق به اندازه و همدلانه برخورد کنید:
گاهی اوقات والدین بیش از حد فرزند خود را بابت طلاق سرزنش می کنند و گاهی اوقات هم این مسئله را خیلی کوچک و بی ارزش می شمارند که هر دو مورد باعث افزایش احساسات ناخوشایند در فرد می شود. والدین باید بدانند خواسته فرد طلاق گرفته این است که دیگران با او همدلی کنند و ناراحتی، غم و اندوه او را درک کنند.
والدین هرگز نباید با فرد طلاق گرفته این گونه صحبت کنند که: نباید ناراحت باشی، خوب شد که از آن زندگی لعنتی بیرون آمدی، از زمانی که طلاق گرفتی راحت شدی و... این گونه صحبت کردن یعنی نادیده گرفتن احساسات طرف مقابل. در صورتی که همدلی باعث می شود فرد اسیر وزندانی احساسات ناخوشایندش نشود.
اطرافیان باید بدانند فردطلاق گرفته بعد از جدایی بیشتر از هر کمکی نیازمند یک ارتباط خوب است، بنابراین باید تلاش کنند که از سرزنش کردن او به خصوص در روزهای اولیه پس از جدایی که باعث پایین آمدن اعتماد به نفس و تردید در تصمیم گرفته شده می شود، اجتناب کنند.
والدین باید بین نقش والدی و مشاور تفاوت قائل شوند.
والدین پس از جدایی فرزندشان نباید نقش مشاور را بازی کنند. وظیفه والدین فراهم کردن زمینه حمایت اجتماعی و تنها نگذاشتن فرزندشان است. بهتر است برای کمک های تخصصی به مشاور و روان شناس مراجعه کرد.
بسیاری از مردم، با وجود این که از مشکلات فرد طلاق گرفته اطلاع چندانی ندارند، به محض شنیدن این خبر، در مورد زن و شوهر قضاوت می کنند و سعی در پیداکردن مقصر دارند. هیچ کسی بهتر از خود زن و شوهر از روند زندگی و دلایل جدایی شان اطلاع ندارد. پس سعی نکنید در این باره به آن ها کمک کنید.
گاهی اوقات فرد طلاق گرفته آن قدر برای ما عزیز است که می خواهیم به هر قیمتی که شده، نگرانی و ناراحتی او را کاهش دهیم و چه بسا برای نیل به این مقصود از روش های نادرستی استفاده کنیم.
یا مثلاً پدر و مادری سعی می کنند همه خواسته های مالی و عاطفی فرزندشان را که به تازگی جدا شده است برآورده سازند تا از بار غم و اندوهش کم کنند. همه آن هابا رفتار غلطشان به جای کمک به این فرد، باعث می شوند تا او هر روز بیشتر و بیشتر از واقعیت فاصله بگیرد.
چه باید کرد؟
تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چرا شیوه هایی که به آن ها اشاره شد پیامدهای منفی به بار می آورند و نه نتایج مثبت؟
روان شناسی به نام ویلیام گلاسر (William Glasser) در نظریه خود به نام نظریه انتخاب، این مطلب را به خوبی توضیح داده است. وی روش هایی که روان شناسان تاکنون برای از بین بردن مشکلات روانی و ارتباطی از آنها سود جسته اند «روان شناسی کنترل بیرونی» نام نهاده است. فرض عملی ساده، روان شناسی کنترل بیرونی که اکثر ما از آن استفاده می کنیم این است که: «کسانی را که اشتباه می کنند تنبیه کنید تا آن کاری را انجام دهند که به نظر ما درست است؛ بعد به آن ها پاداش دهید تا آن چه را که خودمان می خواهیم، انجام دهند.» این فرض والدین یا کسانی است که به سرزنش و توبیخ فرد طلاق گرفته می پردازند؛ اما واقعیت این است که تنها از طریق تنبیه و تشویق نمی توانیم رفتار کسی را کنترل کنیم. تنها کسی که ما قادر به کنترل رفتارش هستیم خودمان هستیم و لاغیر.
اصل مهم دیگر در نظریه انتخاب، تاکید بر مسئولیت فردی است.
بر اساس این نظریه، اتفاقاتی که در زندگی ما رخ می دهند نتیجه انتخاب های درست یا نادرست ما هستند و هرکسی مسئول انتخاب هایی است که می کند.
انداختن مسئولیت به گردن دیگری و سلب مسئولیت از فرد مورد نظر فقط موجب فاصله گرفتن وی از واقعیت و آگاه نشدن او از نقاط ضعف و اشتباهاتش در آن رابطه می شود.
بنابراین، بهترین شیوه رفتار با فرد طلاق گرفته این است که او را با واقعیت آشنا کنیم و با انتخاب هایش و نتایج آن ها مواجه سازیم. در این صورت، او با واقع بینی، رابطه و انتخاب های پیشینش را بررسی می کند و با تحلیل رفتارهای مثبت و منفی اش، می تواند در آینده دست به انتخاب های درستی بزند و زندگی شادتر و موفقیت آمیزتری داشته باشد.
منبع: سپیده دانایی